تاریخ انتشارشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۱
کد مطلب : ۲۳۵

حق آزادي انديشه و بيان

حق آزادي انديشه و بيان
 
حق حيات مادي و معنوي
 
انسان - در بين موجودات زنده - دوگونه حيات دارد; مادي و معنوي . حيات مادي او از جهاتي شبيه ساير موجودات زنده مي‎باشد و ناشي از رسيدن هوا و غذاي لازم به بدن او مي‎باشد.
حيات معنوي او دو نوع است :
1 - حيات معنوي مربوط به زندگي دنيا، كه آن عبارت است از
 شخصيت اجتماعي هر فردي . بديهي است هر انساني علاوه بر كرامت ذاتي و انساني خود، در اجتماع نيز از نظر آبرو و اعتبار و ساير امور مربوطه داراي موقعيت خاصي مي‎باشد كه شخصيت فردي او به آن بستگي دارد.
اين شخصيت نوعي حيات براي آن فرد حساب مي‎شود. حفظ اين حيات - كه حق هر فرد انسان است - هم براي خود فرد لازم است و هم براي ديگران .
بنابراين هيچ فردي حق ندارد حيثيت و آبروي خود را در معرض اتهام و سقوط و مخدوش شدن قرار دهد. در اين رابطه حضرت امير(ع) فرموده اند: "هر كس خود را در معرض اتهام قرار داد، نبايد كسي را كه به او سوءظن پيدا كرد ملامت نمايد." (1)
ديگران نيز حق ندارند - همان گونه كه در قرآن آمده است - با غيبت (4)، تهمت (3)، تجسس در امور شخصي ديگران (2) و نظاير اينها به حيات معنوي كسي تجاوز نموده و آن را مخدوش كنند.(5)

[1] "من وضع نفسه مواضع التهمة فلايلومن من اساء به الظن"; نهج البلاغه صبحي صالح و عبده، حكمت 159.
[2] نور (24): 19; حجرات (49): 12.
[3] نساء (4): 112; احزاب (33): 58.
[4] حجرات (49): 12.
[5] براي تفصيل بيشتر ر.ك : دراسات في ولاية الفقيه، ج 2، ص 546 - 539.
 
 2 - حيات معنوي مربوط به زندگي ابدي او، يعني حياتي كه موجب سعادت ابدي او مي‎باشد. شرافت اين نوع حيات از نوع اول بالاتر و
بيشتر است، و اين حيات جز با ايمان و عمل صالح به دست نمي آيد.
آيه شريفه :
(من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة) (1)
اشاره به همين حيات مي‎باشد. حيات طيبه كه در اين آيه ذكر شده است در آيه اي ديگر با مضمون مشابهي مطرح مي‎باشد:
(او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشي به في الناس) (2)
در اين آيه حيات به نور و روشني خاصي تبيين شده است كه انسان به سبب آن هدايت شده و راه حق را در عرصه اعتقاد و عمل پيدا خواهد نمود.
بنا براين كسي كه داراي حيات طيبه مي‎باشد داراي علم و قدرتي مي‎شود كه چيزها را همان گونه كه هستند مي‎بيند و قهرا حق را حق و باطل را باطل مشاهده مي‎كند و هيچ گاه گرفتار جهالت و گمراهي نخواهد شد; و پيوسته در خود آثار بهاء، كمال، قوت، عزت و لذت معنوي و سرور دائمي و عاري از تلخي و دشواري را احساس مي‎كند. معناي طيب و پاك بودن آن همين ويژگي است كه زوال و فنا و كدورت و تلخي عارض آن نخواهد شد. خلقت انسان نيز براي رسيدن به چنين حياتي است، كه در حقيقت كمال او نيز به آن مي‎باشد. و دستيابي به چنين كمالي حق هرانساني است . منشاء اين حق، اراده و حكمت و كمال دوستي خداوند - كه كمال مطلق است - مي‎باشد.
تأمين اين حق و فراهم نمودن زمينه هاي دستيابي به آن تكليف هر فرد مي‎باشد. و تجاوز به اين حق و تضييع زمينه هاي آن، نه براي خود فرد جايز است و نه براي ديگران .
در حقيقت هدف از ارسال رسل و انزال كتب آسماني و تشريع اديان از طرف خداوند نيز رسيدن انسانها به چنين حيات و كمال اخروي بوده است .

[1] نحل (16): 97.
[2] انعام (6): 122.

حق آزادي انديشه و بيان
 
از آنجا كه عقل و تفكر جوهر اصلي انسان مي‎باشد،
آزادي انديشه و بيان از حقوق مسلم همه انسانهاست و همه حق دارند كه در مسائل مختلف اعتقادي، سياسي و اجتماعي آزادانه بينديشند و حاصل تفكر و انديشه خود را بيان نمايند; و مي‎توان گفت آزادي انديشه و بيان از مهمترين حقوقي است كه هر انساني دارد، و تجاوز به اين حق و سلب آن ستمي بزرگ بر انسانها مي‎باشد; آيه شريفه :
(خلق الانسان _ علمه البيان) (1)
"خداوند انسان را آفريد و بيان را به او آموخت ."

[1] الرحمن (55): 3 و 4.
 
 نيز به اهميت بيان اشاره دارد. امام صادق (ع) حتي با منكران خدا و بي دينان نظير: عبدالملك مصري، ابن مقفع، ابن ابي العوجاء و ديصاني در مسجدالحرام - يعني مهمترين مركز عبادي و اعتقادي اسلام - بحث آزاد داشتند و آنان نظريات و افكار و انديشه هاي الحادي خود را با استدلال بدون هيچ گونه ترس و منعي با آن حضرت مطرح مي‎كردند.(1)
البته هتك حيثيت افراد و تعرض به حقوق ديگران و توهين به مقدسات آنان به هيچ وجه تحت مقوله آزادي بيان قرار ندارد و جايز نيست .
 
حق آزادي تغيير انديشه

در حقيقت تعبير به آزادي انديشه يا تغيير آن نوعي مسامحه در تعبير است ; زيرا پيدايش هر عقيده و استمرار آن معلول شرايط خاص ذهني است كه از اختيار انسان خارج مي‎باشد. آنچه اختياري انسان است - و انسان نسبت به آن آزاد است - مقدمات آن مي‎باشد; نظير تحقيق، مطالعه و تلاش فكري در راه رسيدن به آنچه حق است .
از اين رو تحميل هر عقيده اي به ديگري، نه امكان دارد و نه صحيح خواهد بود; و هر انساني بالفطرة در پيدانمودن هر انديشه و استمرار آن قابل تحميل و اكراه نخواهد بود. آيه شريفه :
(لا اكراه في الدين ...) (2)


[1] كافي، كتاب التوحيد، باب حدوث العالم و اثبات المحدث، ج 1، ص 82 - 72.
[2] بقره (2): 256.
 
 
چه در مقام خبر از واقع خارجي باشد، يا انشاء نهي از اكراه - با توجه به شأن نزول آن - قطعا شامل امور اعتقادي دين نيز مي‎باشد.(1)
همچنين هر انساني حق دارد عقيده خود را - صحيح يا غلط - بيان كند; ولي حق ندارد ضمن بيان انديشه خود به انديشه و عقيده ديگران و مقدسات آنان توهين نمايد و يا مورد تحريف و افترا قرار دهد. اما صرف بازگشت يا تغيير دين و انديشه اگر از روي عناد با حق مستلزم عناوين جزايي و كيفري نباشد، خود مستقلا نمي تواند مجازات كيفري دنيوي در پي داشته باشد.
بنابراين مجرد انديشه و اعتقاد، يا تغيير آن، و يا ابراز آن، و يا اطلاع از انديشه و تفكري ديگر، حق هر انساني است ; و با هيچ يك از عناوين كيفري نظير: ارتداد، افساد، توهين، افترا و مانند آن مربوط نيست .


[1] در رابطه با آيه فوق دو نكته يادآوري مي‎شود: الف - اينكه شأن نزول آيه بنابر نقل تفاسير - و از جمله : الميزان، ج 2، ص 346 و 347; و المنار، ج 3، ص 37; و الدرالمنثور در تفسير آيه فوق - مربوط به امر اعتقادي و نفي اكراه و اجبار نسبت به آن بوده است . هرچند مي‎توان از آيه شريفه، نفي اكراه نسبت به امور غير اعتقادي را نيز استفاده نمود. ب - چنانكه بعضي توهم نموده اند آيه فوق توسط آيات جهاد و قتال با مشركين نسخ نشده است ; زيرا اولا: جنگهاي پيامبر(ص) معمولا جنبه تدافعي داشته است و تا زماني كه از ناحيه مشركين و كفار تجاوز و تهديد جدي متوجه كيان توحيد و عدالت و حقوق مسلمانان نمي شد پيامبر(ص) شروع جهاد و قتال با دشمنان متجاوز را مجاز نمي دانستند. ثانيا: لحن آيه فوق با توجه به تعليل آن به جمله : (قد تبين الرشد من الغي ) (همانا رشد و حق از باطل و غي جدا و متمايز شده است) قابل نسخ نخواهد بود، زيرا تمايز حق از باطل در اسلام امري دائمي و غير قابل زوال و نسخ مي‎باشد.
 
 
 
 
۰
نام شما
آدرس ايميل شما

صبا به لطف بگو آن نگار رعنا را (قسمت سوم) صبا به لطف بگو آن نگار رعنا را (قسمت چهارم)
اعلامیه جهانی حقوق بشر   ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر: 1- هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش ...
ادامه مصاحبه با مهندس علی اکبر معین فر