همه ما می دانیم که داشتن تکیه گاه محکم می تواند تاثیر بسزایی در روحیه افراد و بخصوص در مسائل مربوط به عملکردهای مهم ایشان از جمله اعتماد به نفس، قدرت تصمیم گیری، محکم بودن در فراز و نشیب های زندگی و حتی در بخشش و بخشیدن داشته باشد.
بدیهی است هرچه این تکیه گاه در باور انسان قرص تر و محکم تر باشد و از تکیه گاه های مادی و بشری و فنا پذیر به تکیه گاهی غیر مادی، معنوی و ماندگار ارتقاء یابد می تواند تاثیرات بهتر و بیشتری بر روحیات و عملکرد او داشته باشد.

باور به وجود خالق، خدا یا معبود، از دیرباز یکی از اساسیترین ابعاد زندگی بشری بوده و در طول تاریخ تمدنهای مختلف، نقشی محوری در شکلگیری فرهنگها، اخلاق و سیستمهای ارزشی ایفا کرده است. این باور، فراتر از یک دیدگاه فلسفی یا مذهبی صرف، تأثیری عمیق بر جنبههای مختلف حیات انسان، به ویژه آرامش روحی و روانی او دارد.
باور به خالق، در سادهترین تعریف، اعتقاد به وجود قدرتی متعال و هوشمند است که هستی را پدید آورده و بر آن نظارت دارد. این مفهوم در ادیان ابراهیمی با عنوان «خدا»، در برخی فلسفهها با عنوان «مطلق» یا «هستی محض» و در فرهنگهای بومی با نامهای مختلفی شناخته میشود. فارغ از تفاوت در نامگذاری و جزئیات اعتقادی، جوهره این باور، احساس وابستگی به نیرویی برتر و فهمیدن معنایی عمیقتر برای وجود است.
ابعاد تأثیر باور به خالق بر آرامش روانی
باور به خالق از طرق مختلفی میتواند به آرامش روحی و روانی انسان کمک کند:
۱. معنا بخشیدن به زندگی و رفع حس پوچی
یکی از بزرگترین چالشهای وجودی انسان، حس پوچی و بیمعنایی در مواجهه با مشکلات و سختیهای زندگی است. باور به خالق، با ارائه یک چارچوب معنایی برای هستی، به انسان کمک میکند تا زندگی خود را هدفمند ببیند. اگر جهان تصادفی و بیهدف نباشد، بلکه مخلوق قدرتی حکیم باشد، رنجها و چالشها نیز میتوانند معنای عمیقتری پیدا کنند. این نگاه، به جای غرق شدن در ناامیدی، به فرد امید میدهد که هر آنچه رخ میدهد، جزئی از یک طرح بزرگتر است و حتی سختیها نیز میتوانند زمینهساز رشد و تکامل باشند.

۲. ایجاد امید و تابآوری در مواجهه با مشکلات
زندگی پر از فراز و نشیبها، شکستها، بیماریها و فقدانهاست. در چنین شرایطی، باور به خالق میتواند منبع عظیمی از امید و تابآوری باشد. اعتقاد به اینکه قدرتی مهربان و دانا، همواره ناظر و حامی انسان است، احساس تنهایی را کاهش داده و به فرد کمک میکند تا با مشکلات کنار بیاید. دعا و نیایش به عنوان راهی برای ارتباط با این قدرت متعال، حس حمایت و همدلی را در انسان تقویت کرده و او را در برابر یأس مقاومتر میسازد.
۳. تقویت اخلاق و ارزشهای انسانی
بسیاری از سیستمهای اخلاقی و ارزشی جهان، ریشه در باورهای دینی و اعتقاد به خالق دارند. اعتقاد به اینکه اعمال انسان در برابر نیرویی برتر مسئولیتآور است و پیامدهای اخروی دارد، به فرد انگیزه میدهد تا زندگی شرافتمندانهتر و بااصولتری داشته باشد. این چارچوب اخلاقی، حس آرامش درونی را به ارمغان میآورد؛ زیرا فرد میداند که بر اساس ارزشهای والایی زندگی میکند که به نفع خود و دیگران است.
۴. کاهش اضطراب و ترس از مرگ
یکی از بزرگترین ترسهای وجودی انسان، ترس از مرگ و نیستی است. باور به خالق و مفاهیم مرتبط با آن نظیر زندگی پس از مرگ و معاد، میتواند این ترس را به شدت کاهش دهد. اعتقاد به اینکه مرگ پایان مطلق نیست و روح انسان پس از مرگ به جهانی دیگر منتقل میشود یا به منبع هستی بازمیگردد، به فرد آرامش میدهد که زندگی ابعادی فراتر از حیات مادی دارد و نیستی مطلق وجود ندارد. این نگاه، اضطراب مربوط به پایان یافتن زندگی را از بین میبرد.

۵. پرورش حس قدردانی و شکرگزاری
باور به خالق، غالباً با حس قدردانی و شکرگزاری نسبت به نعمتهای بیشمار هستی همراه است. وقتی فرد باور دارد که هر آنچه دارد، از جانب قدرتی مهربان به او عطا شده است، با دید بازتری به اطراف خود نگاه میکند و قدردان سلامتی، خانواده، طبیعت و فرصتهای زندگی میشود. این حس شکرگزاری، شادی درونی را افزایش داده و به طور مستقیم بر آرامش روانی تأثیر مثبت میگذارد.

۶. پذیرش و صلح درونی
باور به حکمت و عدل الهی، به انسان کمک میکند تا اتفاقاتی که خارج از کنترل اوست را بپذیرد. این پذیرش، به معنای بیتفاوتی نیست، بلکه به معنای رها کردن مقاومتهای بیهوده در برابر واقعیتهایی است که قابل تغییر نیستند. این صلح درونی، از جدال با سرنوشت جلوگیری کرده و انرژی روانی فرد را برای مواجهه مؤثرتر با چالشها حفظ میکند.
امید است همه ما با بهره گیری از ارتباط خالص و مستمر با قوی ترین تکیه گاه عالم هستی بتوانیم ضمن قوی و متعادل گرداندن روح و روان خود،
نقش مناسبی را در خانواده و جامعه ایفا نماییم.
تهیه و تنظیم:
فاطمه موسوی، روان شناس و زوج درمانگر
شاهین نوش آبادی، مدرس و مشاور امور خانواده